یا صاحب الزمان

یک روز مونده به تولدم یعنی 10/10 تولدمه یکی از دوستام با شوهرش فردا شب میخوان بیان خونمون میدونم میخواد سوپرایزم کنه ولی اونکه بهش میگم رفیق حتی حاضر نشد با دعوت هم بیاد اخه این دوستم که میخواد بیاد دوست مشترکمونه همیشه با هم جمع میشیم.. سه روزه خبری نیست ازش نمیدونم چرا منم سراغشو نگرفتم چند باری زنگ زدم گفت من کلا خوابم. هم صبح هم بعد از ظهر یعنی زنگ نزن البته یه مقدار خسیس هست من هفت سال کادو میدم این یه سال کادو میده چطور بشه دلش بیاد خرج کنه نمیخوام پیش داوری کنم فک کنم امسال هم پا پس کشیده که اصلا مهم نیست کادو رفتارش ناراحتم کرده غیب میشه یهو بعد تولد پیداش میشه من هر سال هم کیک میبرم براش هم کادو هم تولد خودش هم دخترش نمیگم این هم همینکارو کنه رنگ عوض نکنه اشکال نداره ماه پیش تولدش بود داداشم خونم بود حالش خوب نبود اصلا ولی بازم کیک کادو گرفتم رفتم بیست دقیقه ای برگشتم نمیدونم رفیقه یا نه شاید شرمندم کنه ولی این بیخبری وقتی نمیزنگم اونم زنگ نمیزنه یه خورده مرددم میکنه با اینکه میدونست حالم خوب نیست سراغمو نگرفته این روزا نا خوشم حدود شیش هفت کیلو وزن کم کردم بگذریم دل مخزن غم شده دیگه + نوشته شده در جمعه نهم دی ۱۴۰۱ ساعت 0:12 توسط me  |  یا صاحب الزمان...ادامه مطلب

خیلی وقت بود از این مهمونیای رسمی نداشتم قبلا خونم بزرگتر بود داداشام با زن پ بچه خواهرام با خانواده خانواده اقای همسر خیلی می امدن با اینکه بیشتر اوقات آقای همسر بیکار بودن ولی در هونه ی من بازبود مهمونی رسمی زیاد الان خانوادم زیاد میان ولی خودمونی تدارکات ندارم خانواده آقای همسر هم تقریبا دو ساله قطع رابطه ایم خداروشکر، فقط پدرشوهر میان که زیاد سرخوش با تدارکات نیستش... امشب بعد یکسال میشه که یه مهمونی با تدارکات دارم خسته شدم خیلی همه چی امادس تو یخچال که میدونم اخلاقشون زود میان بخاطر بیشتر با هم باشیم خدا کنه خوب پیش بره پذیراییم ژله هام خراب نشه مثل پارسال که زنداداشم و دعوت کرده بودم یا صاحب الزمان...ادامه مطلب